من گدایم گدای حسینم
من گدایم گدای حسینم

من گدایم گدای حسینم عاشق کربلای حسینم

عشق او مایه سوز وسازم روی او قبله گاه نمازم

از غلامی او سر فرازم نوکری بر سرای حسینم

دل زمهر رخش بر نگیرم هر غمش را به جان میپذیرم

این مرامم بود تا بمیرم زنده چون با ولای حسینم

گرچه از حد فزون است گناهم پور زهرا بود عذر خواهم

روز محشر مگو بی گناهم در پناه لوای حسینم

نور صدق و صفا دارد این دل مهر آل و عبا دارد این دل

عقده کربلا دارد این دل عاشق کربلای حسینم

از جوانی به پیری رسیدم عاقبت کربلا را ندیدم

بار الها مکن نامیدم بین که مدحت سرای حسینم

گریم از ماتم اکبر او برذ لب تشنه اصغر او

بر تن بی سر و بر سر او خون جگر در عزای حسینم